بــــــه یــــاد داشـــتـه بـــــاش :
آیـــــنـده کــــتـابـی اســت کـــه
امــــروز مــــی نـــــویــسی
پـــــس چــــیـــزی بــــنـویـــس کـــه
فـــــردا از خــــوانــدن آن
لـــــذت بــــبـری
در زمانی که لبخند آدم ها از
زمین خوردن توست برخیز تابگریند
آنچه میخواهیم نیستیم و
آنچه هستیم نمیخواهیم ٬
آنچه دوست داریم نداریم
و آنچه داریم دوست نداریم ٬
و عجیب است هنوز امیدوار
به فردائی روشن هستیم.
تـــــــو صـــــادقانـــه دروغ بـــگــو
مـــن عــــاشقانـــه کـــاری خواهم کــرد
“مـــــاه” همیشــه پشــت ابــر بمــاند !
زمین کَج است. . . !
امــــا
مــــن
هنوز هــم
خوش رقصی می کنم
به سازِ تو. . . !
هزاران دستـــــــ هم به سویم دراز شود !
پــــــــس خواهم زد…
تنــــــــــها …
تمنای دستان تـــــــــــو را دارم
همه میگویند چشمانش رنگارنگ است
اما من میگویم
چشمانش عسلیست
نه برای رنگش
برای اینکه شیرین ترین لحظاتم
در چشمان او خاطره شده اند . . .
هــزار بـار آمـدم خطــت بزنم از قلبم
خود خودت را
یــادت را
اسمــت را
امــا
فقط قلبــم پر شد از خط خطی های عاشقانـه !
” دل ”
اتفاقی ترین اشتباه دنیاست !
بسته میشود آنجا که نباید
کنده میشود از جایی که نباید . . .
گویند غروب جایی است که
آسمان زمین را می بوسد
من امروز غروب می کنم
کجایی ای آسمان من
نظرات شما عزیزان: